آخرین مطالب
محبوب ترین مطالب

۱ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «من و خدا» ثبت شده است

خدا- چرا نمی ری؟

من- آخه میترسم.. زمین جای خیلی بدی است...اونجا من اذیت میشم

خدا- من همیشه با توام...توی قلبت...

من- من تنهام...اونجا تاریکه...من میترسم

خدا- نترس...تو اگه هیچ کسی هم نداشته باشی...منو داری!

من-اما من که نمیبینمت....چطوری نترسم؟

خدا- من توی قلبتم....خودت متوجه میشی...اگه با من حرف بزنی...منم جوابتو میدم.

من- چطوری؟

خدا- اون دیگه یه حسه....خودت وقتی رفتی درک میکنی...هنوزم نمیخوایی بری؟

من- نه...من از تنهایی میترسم!

خدا- اول از همه که تنها نیستی...منو داری...بعد از اون هم من برای تو کسی رو گذاشتم که همدمت باشه...که دیگه تنها نباشی

من- من میترسم به دنیا دل ببندم...به اون همدم...به همه چی

خدا- حتی اگه دل هم ببندی اینو بدون که آخرش برمیگردی پیش خودم...فقط باید همیشه آماده ی برگشت باشی و مواظب باشی کاری نکنی که درمقابلم شرمنده باشی...

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۹ خرداد ۹۴ ، ۲۲:۱۰
آنه شرلی